گزاری بر رویکرد نشانه شناسی
تعریف نشانه شناسی
نشانه، پدیدهای ملموس و قابل مشاهده است که بهواسطۀ رابطهای که با یک پدیدۀ غایب دارد، جانشین آن میشود و بر آن دلالت میکند. نشانه، ضرورتآ باید نمود مادی داشته باشد تا بتواند بهوسیلۀ یکی از حواس انسان دریافت شود؛ امّا چیزی که نشانه، جانشین آن میشود و بر آن دلالت میکند میتواند مادی یا ذهنی، واقعی یا خیالی و طبیعی یا مصنوعی باشد.
بحث نشانهشناسی چنان وسیع و اهداف و روشهای آن به قدری متنوع است که به سختی میتوان آن را رشتهای واحد فرض کرد. نشانهشناسی یک رویکرد میان رشتهای است که با رهیافتهای گوناگون به بررسی موضوعات مختلفی میپردازد و موضوعاتی چون: متون ادبی، آثار سینمایی، اسطورهها، تحقیقات جنایی، ارتباطات انسانی و جانوری، علوم و فنون، و بررسیهای پزشکی را در برمیگیرد.
تاریخ نشانهشناسی
تاریخ نشانهشناسی به عصر باستان برمیگردد. در نوشتههای فلسفی، منطقی، دستوری، پزشکی و معرفتشناختی یونان باستان و نیز تأملات چینیها، هندیها و مسلمانان میتوان اشارات بسیاری به نقش نشانهها و دلالتهای آنها یافت. این آثار را اگرچه نمیتوان به معنای دقیق و امروزین کلمه، آثاری نشانهشناختی خواند؛ امّا بیشک نقش برجستهای در تاریخ تفکرات نشانهشناختی و پیریزی دانش نشانهشناسی داشتهاند.
نظریات ارسطو در منطق، ریطوریقا(بلاغت) و بوطیقا(فنّ شعر) را شاید بتوان نخستین نمودِ تأملات نشانهشناختی دانست؛ رواقیون با صورتبندی و تدوین منطق گزارهها، نظامهای نشانهشناختی پیشرفتهای پی ریختند. واژۀ “سمیوتیک” را نخستین بار جان لاک در اثر خود بهنام «رسالهای در باب فهم بشری» [۱۰](۱۶۹۰) بهکار برد. وی سمیوتیک را در کنار فیزیک و اخلاق، جنبهای از علم میانگاشت که به ارتباط میان مفاهیم و نشانهها میپردازد و در واقع از نظر او نشانهشناسی معادل منطق بود؛ امّا آنچه ما امروزه به نام نشانهشناسی معاصر میشناسیم برگرفته از اندیشههای سه متفکر بزرگ، فردینان دوسوسور زبانشناس سوئیسی، چارلز سندرس پیرس فیلسوف و منطقی امریکایی و رومن یاکوبسن استوار شده است. در آغاز این سده، هر یک از این سه اندیشمند به طور مستقل و جداگانه دربارۀ نشانهها و نقش و کارکردشان نظریههایی تدوین و عرضه کردند و سنگ بنای چیزی را گذاردند که امروزه “نشانهشناسی” خوانده میشود.
نشانه شناسی سوسور
سوسور معتقد است که زبانشناسی تنها باید به بررسی زبان بپردازد. از نظر سوسور زبان مجموعهای از عناصر جدا و مستقل نیست، بلکه نظامی است متشکل از عناصری که با یکدیگر روابط متقابل دارند؛ عناصری که در چارچوب این روابط و بهواسطۀ جایگاهی که در کل نظام دارند، تعریف میشوند. در این راستا هیچ عنصری فینفسه واجد ارزش و معنا نیست؛ بلکه تنها بهواسطۀ تقابل با دیگر عناصر موجود در نظام زبان ارزش و معنا پیدا میکند. مثلاً نشانۀ زبانی “شور” در تقابل با نشانههای دیگر مانند “نور”، “کور”، “دور” و “تور” معنادار میشود.
به زعم سوسور، نشانۀ زبانی گوهری دوگانه دارد که یک سوی آن دال یا تصویرِ آوایی واژه است و سوی دیگر آن مدلول یا تصویر ذهنی و مفهومی آن. هیچ یک از این دو به تنهایی نشانه نیستند بلکه رابطۀ ساختاری متقابل و همبستۀ آنها که دلالت خوانده میشود، نشانه را به وجود میآورد؛ رابطهای که اساساً دلبخواهی و قراردادی است و نه طبیعی، ضروری و انگیخته. برای مثال نشانۀ “درخت” رابطهای است میان /derakht/ یا تصویر آوایی آن و تصویر ذهنی یا مفهومی که از شنیدن آن در ذهن تداعی میشود. این رابطه بر اساس قراردادهای تاریخی و فرهنگی استوار شده است و به همین دلیل در زبانها و فرهنگهای گوناگون “درخت” بهنامهای متفاوتی خوانده میشود. چنانکه به فرانسوی آن را “arbre” و به انگلیسی “tree”مینامند. رابطه میان نشانهها نیز رابطهای دوگانی است و شامل روابط همنشینی وجانشینی میشود.
نشانهشناسی پیرس
پیرس، برخلاف سوسور نه به خود نشانه، بلکه به فرایند تولید و تفسیر نشانهها یا نشانهپردازی توجه دارد و آن را در کانون نظریۀ نشانهشناختی خود قرار میدهد. نشانهپردازی مستلزم سه عنصر نشانه، مصداق و تعبیر است. فرایند نشانهپردازی، نشانهها را با مصادیق پیوند میدهند. در این فرایند، نشانه “چیزی است که به جهتی و بهعنوانی، در نظر کسی، بهجای چیزی مینشیند”. در نتیجه، مشاهده میکنیم که نظریۀ نشانهشناختی پیرس مبتنی بر کنش و روابط سهگانی عناصر است و نمیتوان آن را به رابطۀ دوگانی موردنظر سوسور تقلیل داد.
نشانه شناسی رومن یاکوبسن
یکی دیگر از تأثیرگذارترین چهرهها در چارچوب نشانهشناسی ارتباط، رومن یاکوبسن روسی است. او نشانهشناسی را علم مطالعۀ ارتباط اعم از ارتباطات کلامی و غیرکلامی تعریف میکند و زبانشناسی را بخش کانونی آن میانگارد که صرفاً به ارتباط کلامی میپردازد. کار اساسی یاکوبسن در این زمینه ارائۀ یک الگوی ارتباطی است که اساساً به زبان میپردازد. او در یک ارتباط کلامی بهوجود شش عنصر: فرستنده، گیرنده، زمینه یا بافت، تماس، رمزگان و پیام قائل است. بسته به اینکه کدام یک از این عناصر نقش برجستهتری در ارتباط ایفا کنند و ارتباط به کدام یک از آنها معطوف شود، یک نقش کلامی برجسته میشود و در نتیجه، زبان بهطور خاص و ارتباط انسانی بهطور عام میتواند به ترتیب، شش نقش عاطفی، انگیزشی، ارجاعی، همسخنانه، فرازبانی یا ادبی پیدا کند. یاکوبسن براین باور است که هیچ ارتباطی نمیتواند تنها به یکی از این نقشها منحصر باشد و معمولاً در هر کنش ارتباطی هر شش نقش وجود دارند با این تفاوت که یکی یا برخی از آنها اهمیت و برجستگی بیشتری نسبت به بقیه دارند.
منابع:
۱– مجله شعر، مقالۀ نشانهشناسی، فرزان سجودی.
۲- Barthes, Roland; Paris: Seuil, 1985.
۳- Karmpen, Martin and [et.al.], editors. Classics of semiotics. New York: Plenum Press, 1987.
شهرزاد محمدی