گلویش بساط زیبایی بود گلویش بساط کلماتی بکر و سقراط با تمام کتاب‌های فلسفی‌‌اش، در تشریح چشم‌هایش نقش کوچکی داشت سرمان گرمِ  موسیقی  اندام‌ش بود... اطلاعات

ايستاده بازو به بازو با موصوفي حقيقي. زوزه هاي سگي در سرفه هاي شبانه ام مي پيچد. گرگ ايستاده بر هزاران فرسنگ اقيانوس كوسه ها... اطلاعات

اتوبان امام علی منتهی به دادگاه   «تن لخت خیابان» ... یادم نمیآید چه کسی این را گفته بود، اما تن لخت این خیابان زخم... اطلاعات

از انتقام   (برای محمدعلی قبادلو)   از فرطِ شب هنوز ایستاده اما از خط سحر نمی‌گذرد هنوز از سیاهِ زمستان سرد است هنوز باران... اطلاعات

آن باد که قرار بود پوستت را نوازش کند روبرویم ایستاده است آن باد که قرار بود موهایت را درو کند کنارم نشسته است. در... اطلاعات

بازی جنگ نه آرام می‌شود دريای خشم نه توفان می‌شود عشقِ ِ تخمک‌ها   آهای زنبورک‌های خیال که  می‌گذريد از عبورگاه ِ انديشه‌ام و فرود... اطلاعات

باد از حاشيۀ اندوه می‌وزد و چشمان آغشته به روزم را ديگر نخواهم ديد سرزمين مجاور را خشونت گام‌های هجرت رژه می‌رود برگ در سبزترين... اطلاعات

آن قدر وقت ندارم که از پرنده‌های مهاجر بگویم وقتی پیکان غریزه غربت را نشانه است   فرصت ندارم از خودکشی نهنگ‌ها بگویم و بی‌شباهتی‌شان... اطلاعات

مثل شالی که در عطر خود می‌پیچد از دانش دانه در شیار شالیزار از نشاء بی‌نشان در شکاف زخم خویش   بگیر از نوج گیاه... اطلاعات

برای تمام تنهای رنجور... لعنت به روحی که تمارض می کند به ُمردن به تنی که جا میماند از این دویدنهای گسیخته ی بی امید... اطلاعات